Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (6443 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
written contract
U
پیمان نامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
convention
U
پیمان نامه انجمن
conventions
U
پیمان نامه انجمن
treaties
U
قرار داد پیمان نامه
treaty
U
قرار داد پیمان نامه
written agreement
U
موافقت نامه پیمان نامه
Other Matches
brucsels treaty organization
U
سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
concordat
U
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
post script
U
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts
U
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
contract
U
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
libeling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
certificate
U
رضایت نامه شهادت نامه
affidavits
U
شهادت نامه قسم نامه
certificates
U
رضایت نامه شهادت نامه
credential
U
گواهی نامه اعتبار نامه
to a. letter
U
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy
U
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
vowed
U
پیمان
vows
U
پیمان
compacting
U
پیمان
convenant
U
پیمان
troth
U
پیمان
obstriction
U
پیمان
compact
U
پیمان
compacted
U
پیمان
compacts
U
پیمان
agreements
U
پیمان
vow
U
پیمان
deed of covenant
U
پیمان
agreement
U
پیمان
confederate
U
هم پیمان
lague
U
پیمان
leagues
U
پیمان
allied
U
هم پیمان
in league
U
هم پیمان
league
U
پیمان
federating
U
هم پیمان
federates
U
هم پیمان
federated
U
هم پیمان
federate
U
هم پیمان
avowing
U
پیمان
avows
U
پیمان
confederates
U
هم پیمان
pacts
U
پیمان
pact
U
پیمان
promise
U
پیمان
promises
U
پیمان
allying
U
هم پیمان
ally
U
هم پیمان
oaths
U
پیمان
oath
U
پیمان
acted
U
پیمان
act
U
پیمان
avow
U
پیمان
covenant
U
پیمان
treaty
U
پیمان
hand
U
پیمان
compaction
U
پیمان
handing
U
پیمان
allegiant
U
هم پیمان
testament
U
پیمان
testaments
U
پیمان
covenants
U
پیمان
contract
U
پیمان
vowing
U
پیمان
treaties
U
پیمان
conspires
U
هم پیمان شدن
accorded
U
مصالحه پیمان
affiance
U
پیمان ازدواج
purchase notice agreements
U
پیمان خرید
handfast
U
پیمان عروسی
violation
U
پیمان شکنی
accord
U
مصالحه پیمان
conspire
U
هم پیمان شدن
conspired
U
هم پیمان شدن
contract
U
: پیمان بستن
abjurer or abjuror
U
پیمان شکن
abjuration
U
پیمان شکنی
perfidious
U
پیمان شکن
faiths
U
دین پیمان
faith
U
دین پیمان
conspiring
U
هم پیمان شدن
renewal of the convention
U
تجدید پیمان
reneger
U
پیمان شکن
perjured
U
پیمان شکن
concord
U
یکجوری پیمان
allied
U
کشورهای هم پیمان
dunkrik treaty
U
پیمان دونکرک
compact
U
پیمان معاهده
contractors
U
پیمان کار
nonaligned
U
ناهم پیمان
contractor
U
پیمان کار
tripartite pact
U
پیمان سه جانبه
perfidy
U
پیمان شکنی
perfidiousness
U
پیمان شکنی
warsaw treaty
U
پیمان ورشو
covenants
U
پیمان بستن
covenant
U
پیمان بستن
warlock
U
پیمان شکن
violaor
U
پیمان شکن
locarno treaty
U
پیمان لوکارنو
peace pact
U
پیمان صلح
compacting
U
پیمان معاهده
compacts
U
پیمان معاهده
to pawn one's word
U
پیمان بستن
compacted
U
پیمان معاهده
accords
U
مصالحه پیمان
offensive alliance
U
پیمان تهاجمی
contract
U
کنترات پیمان .
to give ones faith
U
پیمان دادن
treason
U
پیمان شکنی
pact of non aggression
U
پیمان عدم تجاوز
to forswear oneself
U
پیمان شکنی کردن
Bilateral contract.
U
پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
contracting officer
U
افسر متصدی پیمان
capitulated
U
پیمان تسلیم بستن
pacific security pact
U
پیمان امنیت پاسفیک
treaties
U
قرارداد پیمان نظامی
capitulating
U
پیمان تسلیم بستن
capitulates
U
پیمان تسلیم بستن
forswore
U
پیمان شکنی کرد
to stand in with any one
U
با کسی هم پیمان بودن
nato forces
U
نیروهای پیمان ناتو
to pledge one's word
U
قول یا پیمان دادن
capitulate
U
پیمان تسلیم بستن
contractor plant
U
کارخانه پیمان کار
to keep to one's word
U
درست پیمان بودن
locarno treaty
U
پیمان منعقدبین المان
to fly away from an agreement
U
پیمان شکنی کردن
cento
U
سازمان پیمان مرکزی
adhesion
U
الحاق دولتی به یک پیمان
casus fofderis
U
هدف انعقاد پیمان
forswears
U
پیمان شکنی یانقض
forswearing
U
پیمان شکنی یانقض
casus fofderis
U
سبب انعقاد پیمان
brian kellogg
U
پیمان بریان کلوگ
confederacies
U
ایالات هم پیمان هم پیمانی
forswear
U
پیمان شکنی یانقض
pacts
U
معاهده پیمان بستن
breach of promise
U
شکستن پیمان ازدواج
Old Testament
U
پیمان یا وصیت قدیم
allied headquarters
U
قرارگاه کشورهای هم پیمان
perjurious
U
ناشی از پیمان شکنی
treaty
U
قرارداد پیمان نظامی
pact
U
معاهده پیمان بستن
confederacy
U
ایالات هم پیمان هم پیمانی
perfidiously
U
ازروی پیمان شکنی
quadruple pact
U
پیمان چهار جانبه
alliance
U
پیمان بین دول
alliances
U
پیمان بین دول
promise of marriage
U
قول یا پیمان عروسی
league
U
هم پیمان شدن گروه ورزشی
to vow
U
عهد کردن
[پیمان دادن]
leagues
U
هم پیمان شدن گروه ورزشی
stipulating
U
پیمان بستن تصریح کردن
accorded
U
پیمان غیررسمی بین المللی
to forfeit ones word
U
پیمان پکستن بدقول درامدن
they are sworn frends
U
با هم پیمان دوستی بسته اند
promises
U
قول دادن پیمان بستن
promise
U
قول دادن پیمان بستن
to enter into an agreement
U
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to plight oneself to a person
U
پیمان نامزدی با کسی بستن
in treaty
U
مشغول مذاکره و عقد پیمان
north atlantic treaty organization (nato
U
سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
stipulates
U
پیمان بستن تصریح کردن
stipulate
U
پیمان بستن تصریح کردن
accords
U
پیمان غیررسمی بین المللی
value cost contract
U
پیمان بستن با قیمتهای پایه
to strike hands
U
دست پیمان بهم دادن
accord
U
پیمان غیررسمی بین المللی
abjuratory
U
پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
to perform one's oromise
U
پیمان یاوعده خودرا انجام دادن
privity in contract
U
انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
hagiographa
U
بخش سوم کتاب پیمان کهن
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
handfast
U
دست نامزدی پیمان عروسی بستن با حلقه
NATO
U
مخفف ناتو سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
covenantor
U
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
seato forces
U
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
eastern european mutual assisstance trea
U
پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
rio treaty
U
پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
north atlantic treaty organization (nato
U
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
central treaty organization
U
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
to perjure oneself
U
پیمان شکنی کردن نقض عهد کردن
letters
U
نامه
letter
U
نامه
correspoundence
U
نامه ها
manifested
U
نامه
manifest
U
نامه
manifesting
U
نامه
epistles
U
نامه
post boy
U
نامه بر
epistle
U
نامه
manifests
U
نامه
carrier
U
نامه بر
breve
U
نامه
Recent search history
Forum search
1
پایان نامہ را در زبان اردو چہ می گویند
1
what is Labbad
1
جداسازی سلولهایسرطانیگردشی به کمک افزایش حجم ناشی از تابش لیزر به سلول های حاوی نانوذرات طلا
1
Leberschwellung
0
بیمه نامه مسئولیت مدنی با بیمه ایران منعقد شده است
2
هر کاری می کنم متن رو به فارسی ترجمه نمیکنه.
0
google translatero emtehan kon hatman jawab mide. متوجه منظورتون نشدم. یعنی دیگه از برنامه شما استفاده نکنم و برم از گوگل ترانسلت استفاده کنم؟ اون که ترجمه هاش داغونه. لطفا راهنماییم کنید من برای پایا
1
بازشناسی خصوصیات فضای معماری مدرسها و حجرهها درمسجدـمدرسههای شاخص دورهی قاجار در تهران
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com